درددل یک بزاز اصفهانی (طنز)
آرشیو : مطالب طنز و خنده دار
خانووم… بعد از این که هفت هشت دفعه، هی اومدس و رفته س ودیده س و نخریدس ، بالاخره، باری آخرکه اومدس، یه دفعه دیگه هم پارچه را دیدس، این دفعه ، کم و بیش پسندیده س و خبری مرگش خریدس.
برده س ، برا اینکه بعدآ آب نرد و کوچیک نشد ، پارچه را شسته س ، بعدش بریده س ، داده س خیاط براش دوخته س ، پوشیده اس ، باهاش رفته اس عروسی، توعروسی کلی پزداده س، قر داده س ، رقصیده س ،……..
بعدش رفته س خونه ، کلی توش نیشسته س و غلطیده س وکپیده س .
یه چند روز بعد دلشو زد ه س، رفته س پیرنو
شیکافته س، دوباره شسته س، حالا پس اورده اس !
میگد از رنگش خوشم نیومدس !!
این پارچه دون ، حج آقا !
لطفآ پولمو پس بدیند…..!
راستی راستی که خیلی ناکس و نانجیب و پدر سوخته س !!!
این مقاله فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد و قصد توهین به شخص خاصی را ندارد.
برچسب ها
خیلی تکراری بود آخه ما خودمون این طوری حرف می زنیم
پاسخ به این نظر