داستان کوتاه و جذاب(شرط عجیب برای طلاق) شرط عجیب برای طلاق – بغل کردن همسر وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(مار را چگونه باید نوشت) روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. بر حسب .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(آزمون پزشک،پیرزن و همسر رویاها) یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت . بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت . پرسش این بود : شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید . .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(ابر بر بالای سر راهب یا گنهکار؟) به نقل ابوحمزه ثمالی، امام سجاد (علیه السلام) فرمود: مردی با خانواده اش سوار بر کشتی شد که به وطن برسند، کشتی در وسط دریا درهم شکست و همه سرنشینان کشتی غرق .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(تقسیم گندم دو برادر مجرد و متاهل) دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. شب که می شد دو برادر .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب (مار و اره دکان نجاری) شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری می شود. عادت نجار این بود که موقع رفتن و تعطیلی دکان، بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب (هزار بوسه دخترک در جعبه کفش) روزی مردی به خونه اومد و دید که دختر سه ساله اش قشنگترین و گرونترین کاغذ کادوی موجود در کمد اون رو تیکه تیکه کرده و با اون یه جعبه کفش .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب ( معلولیت هانس و توانایی انجام صدها هزار کار) دوستم هانس زیمر حادثه شدیدی با موتور سیکلت داشت و دست چپش از کار افتاد. "خوشبختانه من راست دستم" هانس این را در حالی گفت که داشت با مهارت برایم .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب (رام کردن فیل) رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند. زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(درس بده ولی پند مده که پند نیاز به سفر هفتاد ساله دارد) در شهر "میانه" نوجوانی باهوش تمام کتابهای استادش را آموخته و چشم بسته آن ها را برای دیگر شاگردان می خواند. استادش به او گفت به .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(سقراط و پالایش سه گانه برای سخن گفتن در مورد دیگران) در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت. روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت: سقراط، آیا می دانی من .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب( آرایشگر آمریکایی و مهندس ایرانی) در آمریکا، آرایشگری زندگی می کرد که سالها بچه دار نمی شد. او نذر کرد که اگر بچه دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب( افتادن مردی در چاه و نجات او توسط فرد بیسواد) روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسیار دردش آمد. یک روحانی او را دید و گفت : حتما گناهی انجام دادهای. یک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب( پادشاه بیمار و پیراهن مرد خوشبخت) پادشاهی پس از این که بیمار شد گفت: «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند». تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(اول رئیس) غول چراغ جادو، منشی، رئیس و مدیر فروش یه روز مسؤول فروش، منشی دفترو مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(سوال از استاد در مورد بهترین شمشیر زن) جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟ استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین کن. شاگرد گفت: اما چرا باید این کار را بکنم؟ سنگ .... ادامه نوشته