موضوع انشا: روز تحصیلی یک دانش آموز ایرانی را توصیف کنید!!

 موضوع انشا: روز تحصیلی یک دانش آموز ایرانی را توصیف کنید!!

 موضوع انشا: روز تحصیلی یک دانش آموز ایرانی را توصیف کنید!!

یه دانش آموز ایرانی ، صبح مثل گل از خواب پا میشه بعد مثل یه غنچه بسته میشه!
یه چرت ۵دقیقه ای میزنه تا ته مونده خوابش بریزه بیرون بعد از شستن صورت و خوردن صبحونه میگرده دنبال وسایلش ….
کتابش زیر میز تلویزیونه ، خودکارش تو جورابه باباشه ، یه کتاب دیگه اش زیر پایه میز و… الی آخر ! بعد از اینکه واسه پیدا کردن وسایلش از ۷خوان رستم و ۵خوان افراسیاب عبور میکنه راهی مدرسه میشه !

در حالیکه یه هندزفری یا هدست تو گوششه و داره آهنگ گوش میده و مثل آدمای بی هدف راه میره ، میرسه به در مدرسه آهنگو قطع میکنه .. سیمارو جمع میکنه و وارد میشه …
معاون مدرسه : چرا الان میآی ؟
– دانش آموز: با تاکسی اومدم ، تصادف کرد توی راه !
معاون مدرسه: چرا ژل زدی به موت ؟
-دانش آموز: این ژل نیست ، روغ گیاهیه دکتر واسم تجویز کرده !
معاون مدرسه: داستان سر هم نکن .. بیا بریم دفتر ببینم !!
دانش آموز پشت سر معاون مدرسه راه میافته ….
تو دفتر بعد از کلی بحث و مجادله دانش آموز ، بلند میگه : دیگه تکرار نمیشه …

معاون مدرسه هم میبخشش و بهش یه مجوز ۲۰دقیقه تاخیر میده و میگه : برو کلاس …
مسلما دانش آموز که الان کلید موفقیت دستشه کلاس نمیره ، میره پشت بوم مدرسه یا تو چادر پشت حیاط یا هر جای دنج دیگه ای و اس ام اس بازی میکنه .. یا ۴تا علاف مثل خودش گیر میاره، دور هم میشینن و چرت و پرت میگن و وقت میگذرونن و دو زنگو به بطالت میگذرونه …

۱۰ دقیقه مونده به خوردن زنگ ، خودکارشو از کیفش در میاره ، یه دونه ۱ میذاره جلوی ۲۰ مجوز و اونو ۱ساعت و ۲۰ دقیقه میکنه ، قیافشو مثل کتک خورده ها و مردنی ها میکنه ، میره تو کلاس، مجوزو میده به معلم و میشینه زنگ دوم سپری شد زنگ سوم هم کاری نداره
!
قبل از ورود معلم به کلاس : ببخشید … من دیروز تولدم بود نتونستم درس بخونم ! شما هم به عنوان کادو ازم درس نپرسید !!
معلم میگه : تو هرهفته متولد میشی؟؟؟ جلسه قبل هم که تولدت بود !!
دانش آموز که گاف وحشتناکی داده ، خودشو خونسرد نشون میده ، یه پوزخند میزنه و میگه : نه !! اون هفته تولد دوستم بود ! یادتون نیست منو واسه درس آوردید منم قبل از جواب دادن از طرف بچه ها بهش تبریک گفتم ؟
معلم هم از ترس اینکه فراموشکار جلوه نکنه میگه : آهان !! اوکی !! یادم اومد ! باشه .. اما دفعه آخرت باشه !

سر کلاس هم یا داره تناول میکنه یا اس ام اس بازی یا حرف میزنه یا پست بازی میکنه یا تو لوله خودکار کاغذ میذاره فوت میکنه سمت دوستاش یا … به هر حال به درس گوش نمیده
زنگ چهارم !
معلم میاد سر کلاس ، و میره سراغ دفتر کلاسی … اسم همون دانش آموزو صدا میزنه
این دانش آموز هم می مونه که چی کنم ؟ !!
صداشو خش دار میکنه ، اشک تو چشماش جمع میکنه ، میره میگه : من مریضی لاعلاج دارم !! چند ماه دیگه میمیرم !! بذارید از این روزای مدرسه استفاده کنم ! گناه دارم ! من که قرار نیست امتحان و کنکور و … بدم ، فقط واسه سپری کردن روزا میام مدرسه … نمی تونم درس بخونم ، سلولای خاکستری مغرم میکروب گرفتن .. عفو کنید منو!!

معلم به شدت تحت تاثیر قرار میگیره ، جلوی اشکاشو میگیره و با بغض میگه : برو بشین دانش آموز هم در حالیکه خنده اش داره از گوشش میزنه بیرون ، میره میشینه و بقیه کلاسو به بطالت میگذرونه زنگ چهارم هم به سلامتی سپری شد و باقی زنگ ها هم کلاس و میپیچونه میره حیاط برای بازی فوتبال یا بسکتال !

 

 

 

گروه سرگرمی سرزده

برچسب ها

مطالب پیشنهادی سرزده به شما

دیدگاه ها

۰
آموزش ثبت تصویر دیدگاه در گراواتار