داستان جالب(حج عبدالجبار و مرغ مردار) حج عبدالجبار و مرغ مردار زن علوی آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو .... ادامه نوشته
داستان جالب( دفتر سیاه سارا و مادر مریض) دفتر سیاه و پاره سارا و مادر مریض معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد: «سارا ...» دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(سوال از استاد در مورد بهترین شمشیر زن) جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟ استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین کن. شاگرد گفت: اما چرا باید این کار را بکنم؟ سنگ .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب( گروه ۹۹ و آزمودن حرص و طمع توسط پادشاه) پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود. اما خود نیز علت را نمی دانست تا روزی که در کاخ .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(شانس اول برای ازدواج و گاوی که دم نداشت) مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر زیباروی کشاورزی بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیره. کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(سوال از کشیش: دعا کردن در حین سیگار کشیدن) در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟ جک .... ادامه نوشته