داستان کوتاه آموزنده(دزد و عارف),داستان دزد و عارف,دزد و عارف,ای ماه کاش امشب از آن من بودی,عارف پیر و دزد,دل بخشنده

داستان کوتاه آموزنده(دزد و عارف)

داستان کوتاه آموزنده(دزد و عارف) (ای ماه کاش امشب از آن من بودی) دزدی وارد کلبه فقیرانه عارف پیری شد. این کلبه درخارج شهر واقع شده بود. عارف بیدار بود. او جز یک پتو چیزی نداشت. او شب ها نیمی از پتو .... ادامه نوشته