داستان کوتاه و جذاب(شانس اول برای ازدواج و گاوی که دم نداشت) مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر زیباروی کشاورزی بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیره. کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن .... ادامه نوشته