داستان کوتاه آموزنده (اولین اعتراف کننده نزد کشیش و سیاستمدار مهمان)
داستان کوتاه آموزنده (اولین اعتراف کننده نزد کشیش و سیاستمدار مهمان) در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود. .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (نمره ایی که به ورقه خودم دادم)
خاطره یک استاد دانشگاه شریف: نمره ایی که به ورقه خودم دادم این خاطره از یکی از اساتید قدیمی دانشکده متالورژی دانشگاه صنعتی شریف نقل شده است: یک بار داشتم ورقه های امتحانی دانشجوها رو تصحیح می کردم، به برگه ای رسیدم .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (دنیای مگس در خانه من)
داستان کوتاه آموزنده (دنیای مگس در خانه من) دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام می گشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم. یک هفته بود که با هم زندگی می کردیم. شبها که دیر می .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (معنی دوم عشق)
داستان کوتاه آموزنده (معنی دوم عشق) روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود . زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند . شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی .... ادامه نوشته
