داستان جالب(کاسه چوبی و نوه) پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید چشمانش تار شده بود و گام هایش مردد و لرزان بود. اعضای خانواده هر شب برای .... ادامه نوشته