داستان کوتاه و جذاب( پادشاه بیمار و پیراهن مرد خوشبخت) پادشاهی پس از این که بیمار شد گفت: «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند». تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب(سوال از استاد در مورد بهترین شمشیر زن) جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟ استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین کن. شاگرد گفت: اما چرا باید این کار را بکنم؟ سنگ .... ادامه نوشته