داستان کوتاه آموزنده (مادربزرگ و تیرکمان),مادربزرگ و تیرکمان,مادربزرگ,مادربزرگی که همه چیز را دیده بود

داستان کوتاه آموزنده (مادربزرگ و تیرکمان)

تیرکمان و مادربزرگی که همه چیز را دیده بود جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به .... ادامه نوشته