داستان حکمت آموز کوتاه(آهنگری که نصف صورتش سوخته بود) حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید .... ادامه نوشته