داستان کوتاه آموزنده (امیدوار بودن) تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتن تا ببینن چند ساعت دوام میارن، حداکثر زمانی رو که تونستن دوام بیارن ۱۷ دقیقه بود. سری دوم موش ها رو با توجه به اینکه حداکثر .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (سرعت زندگی) مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه پاره آجری به .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (امید کسی را ناامید نکن) ابوریحان بیرونی در خانه یکی از بزرگان نیشابور میهمان بود. از هشتی ورودی خانه، صدای او را می شنید که در حال نصیحت و اندرز است. مردی به دوست ابوریحان می گفت هر روز .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (دنیای مگس در خانه من) دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام می گشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم. یک هفته بود که با هم زندگی می کردیم. شبها که دیر می .... ادامه نوشته
مزرعه دار و مترسک ها در مزرعه های همسایه یک روز مرد مزرعه داری برای اینکه مزرعه اش از خیلی چیزها در امان بمونه تصمیم گرفت تا یک مترسک درست بکنه. دست به کار شد و شروع به ساختن یک مترسک .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (زمان ازدواج) دانایی را پرسیدند: چه وقت برای ازدواج پایدار مناسب است؟ دانا گفت: زمانی که شخص توانا شود! پرسیدند: توانا از لحاظ مالی؟ جواب داد: نه! گفتند: توانا از لحاظ جسمی؟ گفت: نه! پرسیدند: توانا از لحاظ فکری؟ ... جواب داد: نه! پرسیدند: خود بگو .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (نتیجه تواضع و احترام) ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ… ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ!!! ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ … ﺑﺎﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ .... ادامه نوشته