حکایت تبلیغ نازیبای دین
حکایت تبلیغ نازیبای دین
فردی با صوت نازیبا، مشغول تلاوت کردن قرآن بود. صاحب دلی بر او گذشت و گفت: ماهیانه چه مبلغی برای تلاوت قرآن می ستانی؟ قاری قرآن گفت: مبلغی در قبال تلاوت قرآن دریافت نمی کنم. فرد صاحب دل دوباره پرسید: پس چرا به خود زحمت تلاوت را می دهی؟ تلاوت کننده قرآن گفت: برای رضای خدا می خوانم. فرد صاحب دل گفت: رضای خدا در این است که بدین شیوه قرآن را تلاوت نکنی.
سعدی در این حکایت و در چندین حکایت دیگر در کتاب ارزشمند گلستان به این مهم پرداخته است و بر این باور است که اگر قرار است سمبل یا نمادی از دین (تلاوت قرآن، اذان، موعظه و…) به جامعه عرضه شود، باید زیبا و دلپذیر ارائه گردد که باعث رونق بازار مسلمانی شود، نه سبب رکود آن. به همین دلیل در این حکایت از صوت نازیبای قاری قرآن انتقاد می کند و می گوید:
گرتوقرآن براین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی
جالب اینکه مولانا هم در مثنوی به نوعی دیگر، از نازیبا معرفی کردن دین انتقاد می کند و در حکایتی نغز از مؤذن بدصدایی در آبادی سخن به میان آورده است که نیمی از مردمان آن مسلمان و نیم دیگر کافر بودند و او همچنان اذان می گفت و به اعتراض مسلمانان توجهی نمی کند. تا اینکه صدای ناهنجار او سبب می شود، دختر کافری که قصد داشت مسلمان شدن داشت ، تصمیم خود را رها کند. پدر دختر که نمی خواست او مسلمان شود، با خشنودی از این واقعه شوم برای قدردانی از مؤذن بدصدا، هدیه هایی به ارمغان برای او می آورد و می گوید:
آنچه کردی بامن ازاحساس وبر بنده ی توگشته ام من مستمر
پیام متن:
بهتر است سمبل ها و نمادهای دینی، به شیوه ای جذاب عرضه شوند.
گرداوری: گروه سرگرمی سرزده