یکی از فانتزیام اینه که ۹
یکی از فانتزیام اینه که ۹
یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم ، بچه دار شیم ، بچمون دختر باشه ، اسمشو بذاریم گیتا ، بعد با زنم دعوا کنم و جول و پلاسش رو که خواست جمع کنه بره خونه باباش بهش بگم : هرچی میخوای ببری ببر ، فقط گیتارو با خودت نبر !!!
یکی از فانتزیام اینه روز آخر ترم که نشستـم سر کلاس استاد موقعی که داره حضور غیاب میکنه اسمِ منو بخونه بعد با صدای پر از درد و خسته بگم: “حاضر”
بعد استاد بگه آقا شما ۷ جلسه غیبت داشتی حذفی این درس و ایشاا… ترم بعد،بعد بلند شم و استاد و نگاه کنم همینجوری که کلاس رفته تو سکوت
آروم آروم برم سمت استاد … بعد که رسیدم جلوی استاد بگم: ببین! منو از حذف کردن میترسونی ؟ بعد محکم بکوبم رو میز داد بزنم دِ لعنتی حرف بزن…
منو از حذف کردن میترسونی ؟ بعد بچه ها میان جدام کنن منو از استاد دور کنن همینجوری که دارم از کلاس میرم بیرون داد میزنم :برو از خدا بترس …
من چیزی واسه از دست دادن ندارم … من زندگیم و باختم لعنتی … بعد همینطوری که همه کپ کردن یه کلّه محکم میکوبم به در
بعدش در خورد میشه بعد من خـــونی و مـــالـی از کلاس میرم بیرون
یکی از فانتزیام اینه کهتو محلمون ۱۰ تا پسر غریبه به دختر همسایمون تیکه بندازنیهو غیرتی بشم کله کنم برم براشون ، ۱۰ تا شونو لت و پار کنم
و بعد بشون بگم ” خودتون خواستین من دعــــــوا نداشتم ”بعد دختر همسایه این صحنه رو ببینه کف و تف قاطی کنه تا میخواد بیاد سمتم که ازم قدردانی کنه
یهو مادرش با چادر گُل گُلی از خونه بیاد بیرون و ببینه ۱۰ نفر پاره پوره رو زمین دارن خاک میخورن ، متوجه جریان میشه و با یه حالت بغض آلود بیاد سمتم بگه داماد من…
من : بله مادر بگه : من همیشه آرزو داشتم همچین پسر رخشی داشتم من: ولی مادرم تو همیشه به چشم یه پسر بد منو نگاه میکردی ، تو همیشه یه کاری میکردی که آمارم پیش بقیه همسایه ها خراب باشه ،
تو به من تهمت میزدی ( با صدای آلن دلون ) یهو صدای کف زدن به گوشم میرسه ،برگردم ببینم ۲۴۹ نفر دارن برام کف میزنن بخاطر جان فدایی و دیالوگ زیبام!
بعد یهو ببینم یه افق داره از سمت راستم میاد ،دوست داشتم بیشتر دیالوگ بگم که همسایه ها بیشتر کف بزننولی مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم
گرداوری: گروه سرگرمی سرزده