یکی از فانتزیام اینه که …۸

یکی از فانتزیام اینه که ...8

یکی از فانتزیام اینه که …۸

یکی از فانتزیام اینه که معتاد بشم بعد یه روز که دارم از خماری می میرم النگوهای دخترما بردارم که برم بفروشم یه هو دخترم متوجه بشه و بیاد جلوم هی گریه زاری را بندازه که بابا تو رو خدا این کارا نکن ولی من بهش محل نگذارم و برم اما یه دفعه یکی از رفیقای قدیمم که خیلی وقت بود ندیده بودمش از تو افق بیاد و بهم بگه

مرد یه نگاهی به خودت بکن این چه زندگیه برا خودت و خونوادت درست کردی به خودت بیا

من هم یه هو به خودم بیام و برم ترک کنم و اگه شد برم تو افق محو بشم!!!!!!!

 

گروه سرگرمی سرزده

 

برچسب ها

مطالب پیشنهادی سرزده به شما

دیدگاه ها

۰
آموزش ثبت تصویر دیدگاه در گراواتار