داستان خانه

خانه

داستان خانه

ﯾﮏ ﻧﺠﺎر ﻣﺴﻦ ﺑﻪ ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮاﻫﺪ ﺑﺎزﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮد ﺗﺎ بتواند ﺧﺎﻧﻪای ﺑﺮای ﺧﻮدش ﺑﺴﺎزد و در ﮐﻨﺎر ﻫﻤﺴﺮ و ﻧﻮهﻫﺎﯾﺶ دوران ﭘﯿﺮی را ﺑﻪ ﺧﻮﺷﯽ ﺳﭙﺮی ﮐﻨﺪ.ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎ از اﯾﻨﮑﻪ ﮐﺎرﮔﺮ ﺧﻮﺑﺶ را داشت از دﺳﺖ ﻣﯿﺪاد، خیلی ﻧﺎراﺣﺖ ﺑﻮد وﻟﯽ ﻧﺠﺎر ﺧﺴﺘﻪ شده ﺑﻮد و ﺑﻪ اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﻧﯿﺎز داﺷﺖ .ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎ از ﻧﺠﺎر ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ از رﻓﺘﻦ ﺧﺎﻧﻪ ای ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﺴﺎزد و ﺑﻌﺪ ﺑﺎز ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮد.ﻧﺠﺎر ﻗﺒﻮل ﮐﺮد وﻟﯽ دﯾﮕﺮ دل ﺑﻪ ﮐﺎر ﻧﻤﯽ ﺑﺴﺖ، ﭼﻮن ﻣﯿﺪاﻧﺴﺖﮐﻪ ﮐﺎرش آﯾﻨﺪه ای ﻧﺨﻮاﻫﺪ داﺷﺖ، از ﭼﻮﺑﻬﺎی ﻧﺎﻣﺮﻏﻮب ﺑﺮای ﺳﺎﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮد و ﮐﺎرش را از ﺳﺮﺳﯿﺮی اﻧﺠﺎم داد.وﻗﺘﯽ ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎ ﺑﺮای دﯾﺪن ﺧﺎﻧﻪ آﻣﺪ، ﮐﻠﯿﺪ ﺧﺎﻧﻪ را ﺑﻪ ﻧﺠﺎر داد و ﮔﻔﺖ :اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ اﺳﺖ، ﺑﺎﺑﺖ زﺣﻤﺎﺗﯽ ﮐﻪ در ﻃﻮل اﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺮاﯾﻢ ﮐﺸﯿﺪه اﯾﺪ.ﻧﺠﺎر وا رﻓﺖ؛ او در ﺗﻤﺎم اﯾﻦ ﻣﺪت در ﺣﺎل ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧﺎﻧﻪای ﺑﺮای ﺧﻮدش ﺑﻮده و ﺣﺎﻻ ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻮد در ﺧﺎﻧﻪای زﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ اﺻﻼً ﺧﻮب ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪه ﺑﻮد.

گردآوری : گروه سرگرمی سرزده

برچسب ها

مطالب پیشنهادی سرزده به شما

دیدگاه ها

۰
آموزش ثبت تصویر دیدگاه در گراواتار