داستان کوتاه و جذاب (زنده به گور کردن مردی در بلخ) دیوان بلخ کنایه از هر محضر یا مرجعی است که قضاوتش از روی منطق و عقل و در نتیجه بر اساس حق و عدالت نباشد. جمله ی «مگر اینجا شهر .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب (هزار بوسه دخترک در جعبه کفش) روزی مردی به خونه اومد و دید که دختر سه ساله اش قشنگترین و گرونترین کاغذ کادوی موجود در کمد اون رو تیکه تیکه کرده و با اون یه جعبه کفش .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب (نجواهای هفت خویشتن من) در آرام ترین ساعات شب، هنگامی که در عالم خواب و بیداری بودم، هفت خویشتن من دور هم نشستند و نجوا کنان چنین گفتند: خویشتن اول : من در تمام این سالها در تن .... ادامه نوشته
داستان کوتاه و جذاب ( معلولیت هانس و توانایی انجام صدها هزار کار) دوستم هانس زیمر حادثه شدیدی با موتور سیکلت داشت و دست چپش از کار افتاد. "خوشبختانه من راست دستم" هانس این را در حالی گفت که داشت با مهارت برایم .... ادامه نوشته