داستان جالب (پرداخت بهای واقعی نمک),پرداخت بهای واقعی نمک,قیمت نمک,داستان جالب کوتاه

داستان جالب (پرداخت بهای واقعی نمک)

داستان جالب (پرداخت بهای واقعی نمک) داستان پرداخت بهای واقعی نمک-گران نخرید و حتی ارزان هم مردی دوستانش را به خانه دعوت کرد، و برای شام قطعه ای گوشت چرب و آبدار پخت. ناگهان، پی برد که نمک تمام شده است. پسرش .... ادامه نوشته

داستان جالب (خواربار فروش و کاغذ لیست),خواربار فروش و کاغذ لیست,سنگین شدن کفه ترازو

داستان جالب (خواربار فروش و کاغذ لیست)

داستان جالب (خواربار فروش و کاغذ لیست زن و سنگین شدن کفه ترازو) لوئیز ردن زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس و نگاهی مغموم. وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست تا کمی خواربار به .... ادامه نوشته

داستان جالب (عشق واقعی صوفی و خواهر معشوق),عشق واقعی صوفی و خواهر معشوق,عشق واقعی

داستان جالب (عشق واقعی صوفی و خواهر معشوق)

داستان جالب (عشق واقعی صوفی و خواهر معشوق) شیخ عطار داستان صوفی را ذکر می‌کند که در راهی با دختر پادشاه همسفر بود، باد پرده محمل را کنار زد، او صورت دختر را دید و عاشق جمال او شد (به منظور .... ادامه نوشته

انتخاب ولیعهد پادشاه و نگهداری دانه ها,انتخاب ولیعهد,نگهداری دانه ها,داستان جالب کوتاه, داستان جالب و اموزنده

داستان جالب(انتخاب ولیعهد پادشاه و نگهداری دانه ها)

داستان انتخاب ولیعهد پادشاه و نگهداری دانه ها روزی روزگاری پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند. با .... ادامه نوشته

داستان جالب(کاسه چوبی و نوه),کاسه چوبی و نوه,کاسه چوبی,نوه و پدربزرگ,داستان جالب کوتاه

داستان جالب(کاسه چوبی و نوه)

داستان جالب(کاسه چوبی و نوه) پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید چشمانش تار شده بود و گام هایش مردد و لرزان بود. اعضای خانواده هر شب برای .... ادامه نوشته

داستان جالب(هدیه سال نو),هدیه سال نو,ویلیام سیدنی پورتر,داستان جالب کوتاه

داستان جالب(هدیه سال نو)

داستان جالب(هدیه سال نو) اثر ویلیام سیدنی پورتر یک دلار و هشتاد و هفت سنت. همه‌اش همین بود ـ و شصت سنت آن هم سکه‌های یک سنتی بود؛ سکه‌هایی که طی مدت درازی یک سنت و دو سنت درنتیجه چانه زدن .... ادامه نوشته

داستان جالب(پیرمردی در انتظار پسر),پیرمردی در انتظار پسر,پیرمردی در بیمارستان,در انتظار فرزند

داستان جالب(پیرمردی در انتظار پسر)

داستان جالب(پیرمردی در انتظار پسر) پیرمردی در بیمارستان به انتظار پسر سربازش پرستار بیمارستان، مردی با یونیفرم ارتشی با ظاهری خسته و مضطرب را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود گفت: «آقا پسر شما اینجاست.» پرستار .... ادامه نوشته

داستان جالب(بازی الک دولک و ممنوع شدن آن),بازی الک دولک و ممنوع شدن آن,ازی الک دولک

داستان جالب(بازی الک دولک و ممنوع شدن آن)

داستان جالب(بازی الک دولک و ممنوع شدن آن) شهری بود که در آن، همه چیز ممنوع بود و چون تنها چیزی که ممنوع نبود بازی الک دولک بود، اهالی ‌شهر هر روز به صحراهای اطراف می‌رفتند و اوقات خود را با .... ادامه نوشته

داستان جالب(هواپیمای طوفان زده و دختر آرام خلبان),هواپیمای طوفان زده و دختر آرام خلبان,داستان جالب

داستان جالب(هواپیمای طوفان زده و دختر آرام خلبان)

داستان جالب(هواپیمای طوفان زده و دختر آرام خلبان) ماجرای کشیش و هواپیمای طوفان زده و دختر آرام خلبان کشیش سوار هواپیما شد. کنفرانسی تازه به پایان رسیده بود و او می‎رفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند. می‎رفت تا خلق خدا را .... ادامه نوشته

داستان جالب(حج عبدالجبار و مرغ مردار),حج عبدالجبار و مرغ مردار,حج عبدالجبار و زن علوی

داستان جالب(حج عبدالجبار و مرغ مردار)

داستان جالب(حج عبدالجبار و مرغ مردار) حج عبدالجبار و مرغ مردار زن علوی آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو .... ادامه نوشته

داستان جالب(نیم دینار در معامله ده دینار بخشش انعام)

داستان جالب(نیم دینار در معامله ده دینار بخشش انعام) نیم دینار در وقت معامله به حساب، ده دینار بخشش انعام روزی دو بازرگان به حساب معامله هایشان می رسیدند. در پایان، یکی از آن دو به دیگری گفت: «طبق حسابی که کردیم .... ادامه نوشته

استان جالب(دفتر سیاه سارا و مادر مریض),دفتر سیاه سارا و مادر مریض,داستان جالب, داستان جالب کوتاه, داستان جالب و اموزنده

داستان جالب(دفتر سیاه سارا و مادر مریض)

داستان جالب( دفتر سیاه سارا و مادر مریض) دفتر سیاه و پاره سارا و مادر مریض معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد: «سارا ...» دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا .... ادامه نوشته

داستان جالب(یک آرزو)

داستان جالب(یک آرزو) داستان یک آرزو – مشاهده بچه در گهواره طلا ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﭘﯿﺶ ﺯﻧﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: "نمی دﺍﻧﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻛﻪ ﯾﻚ فرشته ﺑﻪ ﻧﺰﺩ من ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﯾﻚ ﺁﺭﺯﻭ ﻛﻦ .... ادامه نوشته

داستان طنز كوتاه(شهر دزدها),شهر دزدها,شهر دزدها از ایتالو کالوینو,داستان طنز كوتاه, داستان طنز خنده دار

داستان طنز کوتاه(شهر دزدها)

داستان طنز کوتاه(شهر دزدها) شهر دزدها داستانی طنز از ایتالو کالوینو شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی‌داشت و از خانه بیرون می‌زد برای دستبرد زدن به .... ادامه نوشته

داستان کوتاه و جذاب(توله سگ معلول و پسرک خریدار),توله سگ معلول و پسرک خریدار,درک یکدیگر,داستان خواندنی

داستان کوتاه و جذاب(توله سگ معلول و پسرک خریدار)

داستان کوتاه و جذاب(توله سگ معلول و پسرک خریدار) کشاورزی تعدادی توله سگ داشت و قصد داشت آنها را بفروشد. اعلامیه ای درست کرد و در حال نصب آن بود که احساس کرد کسی لباس او را می کشد. برگشت دید .... ادامه نوشته

حکایت رشوه برای تغییر نظم,پانصد گوسفند رشوه ی فرمانفرمابه خدا,رشوه به خدا,رشوه فرمانفرما

داستان کوتاه و جذاب(حکایت رشوه برای تغییر نظم)

داستان کوتاه و جذاب(حکایت رشوه برای تغییر نظم) رشوه فرمانفرما برای تغییر نظم و زنده ماندن پسرش سلطان عبدالحمید میرزا فرمانفرما (ناصرالدوله) هنگام تصدی ایالت کرمان چندین سفر به بلوچستان می رود و در یکی از این مسافرت ها چند تن از .... ادامه نوشته