داستان کوتاه آموزنده(استیوجابز و گوشی آیفون فقط با یک کلید) وقتی استیو جابز بهترین مهندسان خودشو درگیر پروژه فوق سری ساخت تلفن همراه آیفون کرد، در واقع درگیر یک نبرد تمام عیار شد. اپل هیچ سابقه ای در ساخت تلفن های .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده(گم شدن الاغ های مرد روستایی و فرصت مناسب برای امام جماعت) می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد. هنگامی که کارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد. دست بر .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده(سفیدکاری منزل پیرمرد نابینا و کارگر یک دست) پیرزنی برای سفیدکاری منزلش کارگری را استخدام کرد. وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد، شوهر پیر و نابینای او را دید و دلش برای این زن و شوهر پیر سوخت. اما در .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده( چرا به لوله آب شیر می گوییم؟) در سال های دور ایران؛ تنها دو شهر بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند که آن صنعت را از روسیه به امانت برده بودند و در شهری مثل تهران مردم .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده(صدف هایی بدبو با ثروت نهفته) شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمعآوری میکرد. و مدام به صدفها لعنت میفرستاد چون کارش را خیلی زیاد .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (داستان عجایب واقعی هفتگانه جهان) معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست وار بنویسند. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته های آنها را جمع آوری کرد. با آن که همه جواب ها .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (تقسیم ۱۷ شتر به وسیله امام علی) گویند شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من ۱۷ شتر و ۳ فرزند دارم شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف آنها را .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (اولین اعتراف کننده نزد کشیش و سیاستمدار مهمان) در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود. .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (بیسکوئیت های سوخته مادرم) زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گه گاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (توبه نصوح) داستان نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد آیا داستان مردی که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟ مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود، نصوح نام داشت. نصوح مردى .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده(پیرزنی در قصابی و جوانی که برای سگش گوشت می خرید) توی قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد. یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: «آقا ابراهیم، قربون دستت پنج .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده( حکایتهای بهلول) گردوی نذری برای بهلول و دعا نکردن او فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: «بشکن و بخور و برای من دعا کن.» بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد. آن مرد گفت: «گردوها را .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده(تفاوت نگرش پسر پولدار با پدرش در مورد: فقیر کیست) روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو، .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده(درویش و گدا و جا ماندن کاسه گدایی) روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است. .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (مردی که پسربچه را از غرق شدن نحات داد) روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که .... ادامه نوشته
داستان کوتاه آموزنده (گول زدن ضمیر ناخودآگاه) ناپلئون هیل که یکی از نویسندگان به نام علم موفقیت است میگه "الان وقت آن رسیده که به صورت قانونی ضمیر ناخودآگاه خودمون رو فریب بدیم"! داستان از این قراره که: آقایی بود در فرانسه .... ادامه نوشته