داستان کوتاه آموزنده (سه پیشنهاد برای زندگی),سه پیشنهاد برای زندگی,پرسه در حوالی زندگی,داستان کوتاه آموزنده زیبا

داستان کوتاه آموزنده (سه پیشنهاد برای زندگی)

داستان کوتاه آموزنده (سه پیشنهاد برای زندگی- پرسه در حوالی زندگی) آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود: اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک .... ادامه نوشته

افسانه دیوار کج کاخ کسری انوشیروان,دیوار کج کاخ کسری انوشیروان,دیوار کج کاخ کسری,کاخ کسری,دیوار کج کاخ انوشیروان

داستان کوتاه آموزنده (افسانه دیوار کج کاخ کسری انوشیروان)

داستان کوتاه آموزنده (افسانه دیوار کج کاخ کسری انوشیروان) وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (تئوری پنجره شکسته),تئوری پنجره شکسته,پنجره شکسته,نظریه پنجره شکسته,راز پنجره شکسته,داستان کوتاه آموزنده زیبا

داستان کوتاه آموزنده (تئوری پنجره شکسته)

داستان کوتاه آموزنده (تئوری پنجره شکسته) در دهه هشتاد در نیویورک باج گیری در ایستگاهها و در داخل قطارها امری روزمره و عادی بود. فرار از پرداخت پول بلیط رایج بود و سیستم مترو ٢٠٠ میلیون دلار در سال از این .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (دلارهای ریخته شده در خیابان),دلارهای ریخته شده در خیابان,دلارهای ریخته شده در خیابان و مردم دلسوز,مردم دلسوز,دلارهای ریخته شده, مردم دلسوز و امانتدار

داستان کوتاه آموزنده (دلارهای ریخته شده در خیابان)

داستان کوتاه آموزنده (دلارهای ریخته شده در خیابان و مردم دلسوز) مدتی قبل برای تبدیلِ پنج هزار دلار امانتی یکی از اقوام به طرف بانک میرفتم. پاکت محتوی دلارها را در داخل یک پوشه گذاشته بودم و متأسفانه بر اثر بی .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده(ثروت کوروش),ثروت کوروش,ثروت,ثروت اصلی,ثروت من اینجاست,غنیمت های جنگی,داستان کوتاه آموزنده از بزرگان

داستان کوتاه آموزنده(ثروت کوروش)

داستان کوتاه آموزنده(ثروت کوروش) زمانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من .... ادامه نوشته

www.sarzade.com;

داستان کوتاه آموزنده(دزدی که در خزانه،نمک سلطان را خورد)

داستان کوتاه آموزنده(دزدی که در خزانه،نمک سلطان را خورد) او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند. در حین صحبتهاشان گفتند: چرا ما همیشه با .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده(پلنگ های زندگی و شیوانا),پلنگ های زندگی و شیوانا,پلنگ های زندگی,احساس قدرت

داستان کوتاه آموزنده(پلنگ های زندگی و شیوانا)

داستان کوتاه آموزنده(پلنگ های زندگی و شیوانا) روزی پلنگی وحشی به دهکده حمله کرد. شیوانا همراه با تعدادی ازجوانان برای شکار پلنگ به جنگل اطراف دهکده رفتند. اما پلنگ خودش را نشان نمی داد و دائم از تله شکارچیان می گریخت. سرانجام .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (درخت مشکلات)

داستان کوتاه آموزنده (درخت مشکلات) آقای نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد. آخر هفته بود و تصمیم گرفت یکی از دوستانش را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند. موقعی که نجار و دوستش به خانه .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (قلم یا کلنگ قاضی),قلم یا کلنگ قاضی, قلم خانه ویران کن,قاضی و قلم خانه ویران کن,داستان کوتاه آموزنده از بزرگان

داستان کوتاه آموزنده (قلم یا کلنگ قاضی)

قلم یا کلنگ قاضی قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید. قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟ مرد گفت: .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (مادربزرگ و تیرکمان),مادربزرگ و تیرکمان,مادربزرگ,مادربزرگی که همه چیز را دیده بود

داستان کوتاه آموزنده (مادربزرگ و تیرکمان)

تیرکمان و مادربزرگی که همه چیز را دیده بود جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (نمره ایی که به ورقه خودم دادم),نمره ایی که به ورقه خودم دادم, سخت گیری, سخت گیری نسبت به دیگران,خاطرات استاد دانشگاه

داستان کوتاه آموزنده (نمره ایی که به ورقه خودم دادم)

خاطره یک استاد دانشگاه شریف: نمره ایی که به ورقه خودم دادم این خاطره از یکی از اساتید قدیمی دانشکده متالورژی دانشگاه صنعتی شریف نقل شده است: یک بار داشتم ورقه های امتحانی دانشجوها رو تصحیح می کردم، به برگه ای رسیدم .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (میوه برای پیرزن),میوه برای پیرزن, کدام مستحق تریم,پیرزن مستحق,داستان شب چله,کیسه های میوه

داستان کوتاه آموزنده (میوه برای پیرزن)

داستان کوتاه آموزنده (میوه برای پیرزن) شب سردی بود. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه می خریدن. شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها می ذاشت و انعام می گرفت. .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (سگ وفادار),سگ وفادار,داستان سگ وفادار,داستان کوتاه آموزنده زیبا,داستان کوتاه آموزنده و جالب, قصه های جالب,حکایات آموزنده و خواندنی

داستان کوتاه آموزنده (سگ وفادار)

داستان سگ وفادار- هاچیکو مدتها قبل در ژاپن سگی به نام هاچیکو بسیار معروف گشت که زندگی و رفتار او شبیه افسانه ای از یاد نرفتنی در خاطرات باقی ماند. هاچیکو سگ سفید نری از نژاد آکیتا بود که در اوداته .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (بز زندگی),بز زندگی,مرشد و کشتن بز,بز خانواده فقیر,موانع رشد,داستان کوتاه آموزنده زیبا

داستان کوتاه آموزنده (بز زندگی)

دستور مرشد برای کشتن بز زندگی روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفرهایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (معیار حقوق دادن),معیار حقوق دادن,معیار حقوق دادن مهندس روسی, کارگران ایرانی نمازگزار,نماز و عدم خیانت,

داستان کوتاه آموزنده (معیار حقوق دادن)

معیار حقوق دادن مهندس روسی به کارگران ایرانی یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود. کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که می‌شد برای خواندن نماز دست از کار می‌کشیدند. یک روز مهندس به آنان .... ادامه نوشته

داستان کوتاه آموزنده (کریم واقعی),کریم واقعی,قلیان کریم خان زند,کریم واقعی کیست؟,قلیان کریم خان زند و کریم واقعی

داستان کوتاه آموزنده (کریم واقعی)

داستان قلیان کریم خان زند و اینکه کریم واقعی کیست؟ درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل .... ادامه نوشته